بیا بازی کنیم

تو چشم بگذار و

من...

سیر تماشایت میکنم

من نمیدیدم که رفتنت نقطه کور آیینه بودنت بود

    اینجا کنار من

        " یاد تو " موج میزند هر دم...

     تلخ تر از قهوه

     شیرین تر از بوسه

       من..

طعم آشنای تو را

بر فراز تخته سنگ های شمالی ترین نقطه سرزمینم چشیده ام

من به همین هست هایت که،نباید

به همین نباید هایت که،هست

به همین بودن های شبیه نبودنت

قانعم..

         باش....