عشق ؛ به زخم که برسد ، سکوت می شود زخم که عمیق شود ، بیداریِ دل ، درد دارد ! من در این بغض های هر لحظ

 بیا در آغوشم عزیزکم...عشق ؛ به زخم که برسد ، سکوت می شود
زخم که عمیق شود ، بیداریِ دل ، درد دارد !
من
در این بغض های هر لحظه
در این دلتنگی های مدام
در این آشفتگی های دقایقم
دارم
سکوت
می شوم
با من از عشق چیزی بگو
پیش تر از آنکه زخم هایم عمیق 
شود...!

 

گاه مي انديشم،

خبر مرگ مرا با تو چه كس می گوید؟

آن زمان كه خبر مرگ مرا

از كسي مي شنوي، روي ترا

كاشكي مي ديدم!

شانه بالازدنت را،

- بي قيد -

وتكان دادن دستت كه،

- مهم نيست زياد -

وتكان دادن سر را كه،

-عجيب! عاقبت مرد؟

-افسوس!

كاشكي مي دیدم!

من به خود مي گويم 

:
"چه كسي باور كرد

جنگل جان مرا

آتش عشق تو خاكستر كرد؟"

صداي چک چک اشکهايت را از پشت ديوار زمان مي شنوم و مي شنوم که چه معصومانه در کنج سکوت شب ‌، براي ستاره ها ساز دلتنگي مي زني و من مي شنوم مي شنوم هياهوي زمانه را که تو را از پريدن و پرکشيدن باز مي دارد آه ، اي شکوه بي پايان اي طنين شور انگير من مي شنوم به آسمان بگو که من مي شکنم ! هر آنچه تو را شکسته و مي شنوم هر آنچه در سکوت تو نهفته

 

گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم
گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم
 

 

خیلی شیرینه وقتی بدونی کسی هست که با

یاد اون تمام لحظه های زندگیتو سپری می کنی.......

خیلی شیرینه وقتی بدونی تو این دنیا کسی

هست که برای تو هست و تو هم برای اونی............

خیلی شیرینه که بدونی یکی هست تو این دنیا

که دوستت داره و میگه تا آخرش با هات هستم........خیلی شیرینه که


عاشق باشی.........

هر صدا و هر سکوتی اونو یاد من میاره

میشکنه بغض ترانه غم رو گونه هام میباره

از همون نگاه اول آرزوی آخرم شد

حرفای قشنگ و سادش عاشقونه باورم شد

خیلی مهربونی اما نمی خوای با من بمونی

نمی دونی زندگیمی نمیدونی نمیدونی

اشتباه از من و دل بود نه که قسمتم نبودی

حالا دیگه خیلی دیره میمیرم بیتو به زودی

دلمو از قلم انداخت اونکه صاحب دلم بود

منو دوس داشت ولی انگار اندازش یه ذره کم بود

از همون نگاه اول آرزوی آخرم شد

حس خوب داشتن اون عاشقونه باورم شد