del shekaste
مرد که تو باشی ٬

زن بودن خوب است ٬

از میان تمام مذکرهای دنیا ٬

فقط کافی است پای " تو " در میان باشد ٬

نمی دانی برای تو خانم بودن

چه کیفی دارد ... !!!

قول داده ام ...

گاهی ... هر از گاهی ...

فانوس یادت را ...

میان این کوچه های بی چراغ و بی چلچله ٬روشن کنم

خیالت راحت ٬من همان منم

هنوز هم در این شبهای بی خواب وبی خاطره

میان این کوچه های تاریک پرسه می زنم ٬

اما به هیچ ستاره دیگری سلام نخواهم کرد ...

خیالت راحت ... !!!

مرد است دیگر

گاهی تند می شود

و گاهی عاشقانه می گوید

مرد است دیگر

غرورش آسمان ٬

و دلش دریاست ٬

تو چه میدانی از بغض گلو گیر کرده یک مرد ...

تو چه میدانی که چشمانت دنیای او شده

تو چه میدانی از هق هق شبانه او ...که فقط خودش می داند و بالشش ...

مرد را فقط مرد می فهمد ومرد ... !!!


دل مـن نازك است يـا چشمان تـو خيلي تــــيز!

هــر گاه نگـــاه خسته ام را بــه تــو مي دوزم ...

بنــــد بنــــد دلــم پاره مي شــود !

هر گاه لبخند ميزني ...

پاي منطقم كه هميشه به آن ميباليدم، مي لنگد!

و آن وقت اين احساس است كه بين ما حكومت مي كند ...

روايت من و تو عجب جنس غريبي دارد !!

 خداحافظ گل لادن
تموم عاشقا باختن

ببین هم گریه هام از عشق
چه زندونی برام ساختن

خداحافظ گل پونه
گل تنهای بی خونه

لالایی ها دیگه خوابی
به چشمونم نمی شونه

یکی با چشمان نازش
دل کوچیکمو لرزوند

یکی با دست ناپاکش
گلای باغچمو سوزوند

تو این شب های تو در تو
خداحافظ گل شب بو

هنوز آواز تنهایی
داره می باره از هر سو

خداحافظ گل مریم
گل مظلوم پر دردم

نشد با این تن زخمی
به آغوش تو برگردم

نشد تا بغض چشماتو
به خواب قصه بسپارم

از این فصل سکوت و شب
غم بارونو بردارم

نمی دونی چه دل تنگم
از این خواب زمستونی

تو که بیدار بیداری بگو
از شب چه میدونی

تو این رویای سردر گم
خداحافظ گل گندم

تو هم بازیچه ای بودی
تو دست سرد این مردم

خداحافظ گل پونه
که بارونی نمی تونی

طلسم بغضو برداره
از این پاییز دیوونه

    خداحافظ


vahidpanaz.blogfa.com

 

 

 

وقتی از غربت ایام دلـــــم میگیرد

مرغ امید من از شدت غم میمیرد

دل به رویای خوش خاطره ها میبندم

بازهم خاطر تو دســت مرا میگیرد

 

 

 

 

 

 

 

دلم تنگــ است

دلم اندازه حجم قفس تنگــ است

سکوت از کوچه لبریز است

صدایم خیس و بارانی است

نمیدانم چرا در قلب من پاییز طولانی است. . .

 

 تو را گم كرده ام امروز و حالا لحظه های من گرفتار سكوتی سردو سنگینند

و چشمانم كه تا دیروز به عشقت می درخشیدند نمیدانی چه غمگینند

چراغ روشن شب بود برایم چشمهای تو

نمیدانم چه خواهد شد پر از دلشوره ام بی تاب و دلگیرم

كجا ماندی كه من بی تو هزاران بار در هر لحظه می میرم 

 

 

 

واسه تو قلب من امنه همیشـــــه

 واسه من هیشکی مثل تو نمیشـــــه

 واسه تو دنیامو جونمو میدم

 واسه من بودی و هستی امیدم

 واسه تو عشقمـــــو

واسه تو عمرمــــــــو

تو بخوای جونمـــــــــــو

پای تو میدمـــــــــ

تعداد صفحات : 45