آنگاه که کاخ آرزو های کسی را وبران میکنی...
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی...
آنگاه که حتی گوشت را میگیری تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی...
آنگاه که خدا رامیبینی و بنده ی خدا را نادیده میگیری...
میخواهم بدانم دستانت را به سمت کدام آسمان بلند میکنی تا برای خوشبختی ات دعا کنی!!!!!
چه مسخره است....هر دفعه که از ترس خیانت حرف میزدم به من میگفتی "خیالت تخت" ومن با خیالم تختی ساختم برای هوس بازی های تو.ر
کسي را که خيلي دوست داري،
زود از دست مي دهي
پيش از آنکه خوب نگاهش کني.
پيش از آنکه تمام حرفهايت را به او بگويي ،
پيش از آنکه همه لبخندهايت را به او نشان
بدهي
مثل پروانه اي زيبا، بال ميگيرد و دور مي
شود ،
فکر مي کردي ميتواني تا آخرين روزي که زمين
به دور خود مي چرخد و خورشيد از پشت کو ه
ها سرک مي کشد در کنارش باشي
برام دعا کن عشق من، همین روزا بمیرم …
آخه دارم از رفتنت بدجوری گُر میگیرم …
دعا کنم که این نفس،تموم شه تا سپیده …
کسی نفهمه عاشقت، چی تا سحر کشیده …
این آخرین باره عزیز،دستامو محکمتر بگیر …
آخه تو که داری میری،به من نگو بمون نمیر …
گاهی بیا یه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز …
من با تو سوختم نازنین،باشه برو با من نسوز …
اگه یروز برگشتی و گفتن فلانی مرده …
بدون که زیر خاک سرد حس نگاتو برده…
گریه نکن برای من قسمت ما همینه …
دستامو محکمتر بگیر لحظه ی آخرینه …
این آخرین باره عزیز،دستامو محکمتر بگیر …
آخه تو که داری میری،به من نگو بمون نمیر …
گاهی بیا یه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز …
من با تو سوختم نازنین،باشه برو با من نسوز …
برام دعا کن عـــــــــشــــــــــق من …
ღای اشک گرم و آرام ببار بر گونه بیمار من ، ای غم تو هم لذت ببر از این همه آزار منღ
من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من، من هستم و تنهایی و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد....
|
تو مرا مي فهمي
من تو را مي خواهم
وهمين ساده ترين قصه يک انسان است
تو مرا مي خواني
من تو را ناب ترين شعر زمان مي دانم
و تو هم مي داني
تا ابد در دل من مي ماني
آرزویم همه اینست:
نتراود اشک از چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد
و به اندازه هرروز تو عاشق باشی
عاشق آنکه تو را میخواهد
و به لبخند تو از خویش رها میگردد
گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم
گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که هرگز فراموشش نمی کنیم

یکنفر در هـمین نزدیکــی ها
چــیزی
به وسعت یک زنــدگی برایت جا گذاشته است
خیالـــت راحت باشد
آرام چشمهایت را ببــند
یکنفر برای همه نگرانـــــی هایت بیــدار است
یکنفر که از همه زیبایی های دنیــا
تـنهـا تـــو را بـــــاور دارد...
بهانه های دنیا
تو را از یادم نخواهند برد
من تو را در قلبم دارم
نه دنـیـــــــــــــــــــا
فروغ روشن شب های من باش
سحرگاه شب یلدای من باش
هراسانم من از بیهوده بودن
امید روشن فردای من باش
روزي که عشق وارد خانه قلبم شد او را نشناختم،
مدتي طول کشيد تا با او آشنا شدم ،
از او
خوشم آمده بود
خواستم به او بگويم براي هميشه در خانه قلب من بمان اما قبل از اين که من چیزی
به او بگويم ،
به من گفت:
آمده ام براي هميشه اينجا بمانم!
روياي با تو بودن را نه مي توان نوشت نه مي توان گفت
و حتي نميتوان سرود
با تو بودن قصه شيريني است
به وسعت تلخي تنهايي
و داشتن تو فانوسي به روشنايي ماه
من همچون غربت زده اي
در اغوش بي کران درياي بي کسي
به انتظار ساحل نگاهت مي نشينم
و مي مانم تا ابد
تا وقتي که شبنم زلال احساست
زنگار غم را از وجودم بشويد
دریای من
گفتی دوستت دارم
باور کردم
کاش فراموش نمی کردم هرکس تکه کلامی دارد
هیــــچ نپــــرس از دلــــم
هـــمــین " چـــه خبــــر "
هـــمــین " چـــه میکنـــی ایـــن روزهــا "
س


احمق است
گاهی دلش تنگ می شود
حتی برای اینکه نیمه شب یواشکی
شماره ات را بگیرد صدایت را بشنود:.........
........
...........
مشترک مورد نظر شما در حال مکالمه با مشترك مورد نظر خودش است!!

بالا و پایین پریدنم از شوق زندگی نیست ...!!!
.
.
.
.
.
ماهی روی خاک چه میکند؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بیا از قلمروات دفاع کن ....
دارند فتحم میکنند
غـــــــــــــــــــــــــــم ها
کاش گاهی وقت ها خدا از پشت اون ابرها می اومد بیرون ...
و محکم گوشم رو میگرفت و میگفت :
که آهای !!!بشین سرجات انقده غر نزن...
همینه که هست ...
.
.
.
بعد یه چشمک میزد و آروم توی گوشم میگفت :
غصه نخور عزیزکم همه چی درست میشه ...!!!!!!!!!!!!!!!
پلک های مرطوب مرا باور کن
این باران نیست که میبارد
صدای خسته من است
که از چشم هایم بیرون میریزند ....
تنهایی
تقدیر من نیست ...
ترجیح منه ...!!!!!!!!!!!
این شب ها ...
بیشتر ازقبل ، حال همه را میپرسم ...
سنگ صبور غم هایشان میشوم ...
اشک های ماسیده روی گونه هایشان را پاک میکنم ...
اما
یک نفر پیدا نمیشود ...
که دست زیر چانه ام بگذارد ...
سرم را بالا بیاورد و بگوید :
حالا تو برایم بگو ....!!!!!!!
خیابان نیست
که از همان راهی که آمده ای بروی
بفهـــــــــــــــــــم
این لعنتی
اسمش دل است ....!!!!
زیباست این زندگی با تو ، فقط با تو !
زیباست لحظه های عاشقی ، با تو ، تنها در کنار تو !
زیباست لحظه غروب ، با تو ، فقط به یاد تو !
آن لحظه که با تو هستم ، بهترین لحظه زندگی ام است که دلم نمیخواهد آن لحظه
بگذرد !
دلم میخواهد آن لحظه که در کنار تو هستم هیچگاه به پایان نرسد !
زیباست این زندگی در کنار تو ، فقط با عشق تو !
زیباست لحظه ای که در زیر باران قدم میزنم ، یا با تو و یا به یاد تو !
این زندگی زیباتر از گذشته میگذرد چون با تو و عاشق تو هستم !
این لحظه ها عاشقانه تر از همیشه میگذرد ، چون با تو و به یاد تو هستم !
خوشبخت است این قلب عاشق من ، چون تنها تو را دوست دارد !
تنها تو را ، فقط تو را ، با تو می ماند ، عاشقانه می ماند و هیچگاه تو را تنها نمیگذارد !
میگویم دوستت دارم چون لایق این دوست داشتنی ، فقط تو لایق این عشق
بی پایان منی !
می گویم با تو می مانم ، عاشقتر از همیشه ، فقط با تو ، چون تنها تو سرپناه این قلب
عاشق منی !
عشق من و تو ماندگار است ، تا ابد ، برای همیشه ، فقط با هم ، تنها در کنار هم !
زیباست کلام عشق ، شیرین است لحظه های با تو بودن ، فقط با تو ، و آن قلب
مهربان تو !
عشق من و تو برای همیشه در خاطره ها و یادها می ماند ، یک عشق ابدی و بی پایان !
لبخند عشق همیشه بر لبان من جاریست ، فقط با تو ، و به عشق تو !
پنج وارونه چه معنا دارد ؟! خواهر کوچکم از من پرسید من به او خندیدم کمی آزرده و حیرت زده گفت روی دیوار و درختان دیدم باز هم خندیدم گفت دیروز خودم دیدم پسر همسایه پنج وارونه به مینو می داد آنقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم بعدها وقتی غم سقف کوتاه دلت را خم کرد بی گمان می فهمی پنج وارونه چه معنا دارد ...
دلتنگم برای تو ، زندگی ام فدای تو ، این قلبم هدیه ای ناقابل ، تقدیم به تو خیلی دوستدارم زندگیم
نفس کشیدنم مدیون توام ، من گرفتار توام ، به خدا تا آخرین نفس وفادار توام !
سالهاست در انتظار آمدن توام ، تو را که دیدم قلبم لرزید ، بدجور عاشق توام !
باورم کن ، زندگی ام بسته به وجود تو هست
تپشهای قلبم همصدا با تپشهای قلب تو است
هر کس از من بپرسد میگویم او دنیای من است
اگر خواستند تو را از من بگیرند ،میگویم این تن ، بی او ، جنازه ی من است!
فدای تو ، دیگر از چه بگویم برای تو ، شکر میکنم آن خدای مهربان را
که فرشته ای داد به من، به زیبایی چهره ماه تو
دلتنگم برای تو ، میتپد قلبم به عشق تو
در انتظار لحظه دیدار ، تشنه ام برای بوسیدن لبهای تو
مینویسم شعری در وصف تو ، عاشقانه هایم را مینویسم به عشق تو
این هم حرف آخرم به تو ... دوستت دارم بیشتر از دوست داشتنهای تو