مثل کبریت کشیدن در باد

دیدنت دشوار است

من که به معجزه عشق تو ایمان دارم

می‌کشم آخرین دانه کبریتم را در باد

هر چه باداباد

 

سال‌ها پیش از کنار دریا عبور کردی

اما امواج

هنوز برای دیدن جا پایت

تا ساحل می‌روند و برمی‌گردند

وقتی گلدان شکست

مادرم گفت: حیف بود

پدرم گفت: قشنگ بود

خواهرم گفت: مال من بود

مادربزرگ گفت: دوستش داشتم

ولی وقتی دلم شکست

همه سکوت کردند

 

همیشه رفتن، رسیدن نیست

اما برای رسیدن باید رفت

حتی اگر تمامی کوچه‌های زمین بن‌بست باشد

راه آسمان باز است