خسته

 از من فاصــــــــــــله


بگـــــــــــــیر

هر بار که به من نزدیک می شوی

باور می کنم

هنوز می شود زندگی را دوست داشت

از من فــــــــــــاصله بگـــــــــــــیر

خسته ام از امــــــــیدهای کــــــوتاه

 گآهـــے خیآلـ میکـُنَم روی


دَستــِ خُدا مآنده اَم . .

خَسته اش کرَده اَم

خودَش هَم نمـــے دانـَد

بآ مَن چه کُند . . . !

 


ღای اشک گرم و آرام ببار بر گونه بیمار من ، ای غم تو هم لذت ببر از این همه آزار منღ

 

 

 


ادامـــه مطلب

 

در

دراین جازن بودنبه خودی خودجرم است!

کفنی سیاه برسرم پوشاندندوزندگی رادرمن کشتند....

تارمویم،رویم،لبخندم،صدایم وهمه ی وجودم ممنوع وجرم است!

حتی عکسم هم براعلامیه مرگم هم جرم است.............!!!!!!!!!!!!!!!!

  به یک جایی اززندگی که رسیدی می فهمی شایدکسی که باتوخندیده روازیادببری امااونی روکه باتواشک ریخته فراموش نکنی

 


 

من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من،

من هستم و تنهایی و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد....

 



 
 

 تو مرا مي فهمي


من تو را مي خواهم


وهمين ساده ترين قصه يک انسان است


تو مرا مي خواني


من تو را ناب ترين شعر زمان مي دانم


و تو هم مي داني


 تا ابد در دل من مي ماني

 

 

 

آرزویم همه اینست:

نتراود اشک از چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد

و به اندازه هرروز تو عاشق باشی

عاشق آنکه تو را میخواهد

و به لبخند تو از خویش رها میگردد

 

 

 

 

گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم
گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که هرگز فراموشش نمی کنیم
 
 

 

یکنفر در هـمین نزدیکــی ها

 


چــیزی

 

به وسعت یک زنــدگی برایت جا گذاشته است

 

خیالـــت راحت باشد

 

آرام چشمهایت را ببــند

 


یکنفر برای همه نگرانـــــی هایت بیــدار است

 


یکنفر که از همه زیبایی های دنیــا

تـنهـا تـــو را بـــــاور دارد...

 

 

 

 

 بهانه های دنیا

تو را از یادم نخواهند برد

من تو را در قلبم دارم

نه دنـیـــــــــــــــــــا

 

 

 

فروغ روشن شب های من باش

سحرگاه شب یلدای من باش

هراسانم من از بیهوده بودن

امید روشن فردای من باش

 

 

 

روزي که عشق وارد خانه قلبم شد او را نشناختم،

مدتي طول کشيد تا با او آشنا شدم ،

از او

خوشم آمده بود

خواستم به او بگويم براي هميشه در خانه قلب من بمان اما قبل از اين که من چیزی

به او بگويم ،

به من گفت:

آمده ام براي هميشه اينجا بمانم!

 

 



روياي با تو بودن را نه مي توان نوشت نه مي توان گفت

و حتي نميتوان سرود

با تو بودن قصه شيريني است

 به وسعت تلخي تنهايي

و داشتن تو فانوسي به روشنايي ماه

من همچون غربت زده اي

در اغوش بي کران درياي بي کسي

به انتظار ساحل نگاهت مي نشينم

و مي مانم تا ابد

تا وقتي که شبنم زلال احساست

 زنگار غم را از وجودم بشويد

                                                        دریای من

 این روزها

هیچ چیز سر جایش نیست

جز تو

که عجیب جا گرفته ای

کنج دلـــــــــــــــــــــــــم

 

 

خط فقر 

جایی میان بودن و نبودن توست

جایی میان دار و ندار من...

 

 

عشق

چیز عجیبی نیست

همین است

که تو دلت بگیرد

و من

نفسم...

 


سکوت

چه زیباست

وقتی

تمام حرف های دنیا

از توصیف مهربانیه تو عاجزند...

 

 

 

چــه زيبــاست وقتـي ميفهمـي


  زيــر ايـن گنبد کبــودکسی


انتظــارت را ميـکشد
...


چــه شيــرين است


طعــم چنـد کلمــه کــه ميگــويد :

***کجــايــي *** ...؟

 حـقـیـقـت دارد !


کافـی سـت چــمـدان هــایــت را ببــندی

تــا حــاضـر شــونــد ، هـمه

بـــرای ِ از یـــاد بــُـردنــت !



آنـکه بــیشتـر دوستـت میــدارد ، زودتــــر !!!            

 

 

 

 

 خدایا...


سهم من این بود؟!

دلم در دست او گیر است...

خودم از دست او...

دلگیر... ...

عجب دنیای بی رحمی!

همه دارایی ام این است...

دلم گیر است و دلگیرم!!
 

 

 

آن کـه رفـت تــــــــــــو بــودی...

 

 

یادت  هست...

 

 

روزی  پرسیدی  این  جاده به  کجا  میرود.

 

 

و  من  سکوت  کردم.

 

 

دیدی...

 

 

جاده   جایی  نرفت.

 

آن  که  رفت   تــــــــــــــو  بودی...

  یه وقتایی دوس داری یه نفر درکت کنه 

همه عالم درکت میکنن الا اون یه نفر !!! 

 

دیگر هیچ نمی گویم...

که این بزرگترین اعتراض دل من است!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

 

      

 گفتی دوستت دارم 

 

 

 


باور کردم 

 

 

 


کاش فراموش نمی کردم هرکس تکه کلامی دارد

 

 

 

نایت اسکین

 
 
نــپـــرس 

هیــــچ نپــــرس از دلــــم 

هـــمــین " چـــه خبــــر " 

هـــمــین " چـــه میکنـــی ایـــن روزهــا " 

س
 
ـــوال بـــدی اســت !
 
 
 
نایت اسکین

آدم است دیگر
احمق است

گاهی دلش تنگ می شود

حتی برای اینکه نیمه شب یواشکی

شماره ات را بگیرد صدایت را بشنود:.........

........

...........

مشترک مورد نظر شما در حال مکالمه با مشترك مورد نظر خودش است!!
 
 
 

 تـمـام چـيـزي کـه بـايـد از زنـدگـي آمـوخـت


تـنـهـا يــک کـلـمـه اسـت . . .

مـيـگـذرد . . .

ولـي دق مـي دهـد تــا بگـذرد . . . !

 سکوت همیشه نشانه رضایت نیست

شاید کسی دارد

خفه میشود

پشت یک بغض

 

 بالا و پایین پریدنم از شوق زندگی نیست ...!!!

.

.

.

.

.

ماهی روی خاک چه میکند؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

 

نایت اسکین

 

 

 

 بیا از قلمروات دفاع کن ....

دارند فتحم میکنند

غـــــــــــــــــــــــــــم ها

 

نایت اسکین

 

 

 

 

کاش گاهی وقت ها خدا از پشت اون ابرها می اومد بیرون ...

و محکم گوشم رو میگرفت و میگفت :

که آهای !!!بشین سرجات انقده غر نزن...

همینه که هست ...

.

.

.

بعد یه چشمک میزد و آروم توی گوشم میگفت :

غصه نخور عزیزکم همه چی درست میشه ...!!!!!!!!!!!!!!!

 

 

نایت اسکین

 

 

پلک های مرطوب مرا باور کن

این باران نیست که میبارد

صدای خسته من است

که از چشم هایم بیرون میریزند ....

 

 

نایت اسکین

 

تنهایی

تقدیر من نیست ...

ترجیح منه ...!!!!!!!!!!!

 

 

 

 

نایت اسکین

 

 این شب ها ...

بیشتر ازقبل ، حال همه را میپرسم ...

سنگ صبور غم هایشان میشوم ...

اشک های ماسیده روی گونه هایشان را پاک میکنم ...

اما

یک نفر پیدا نمیشود ...

که دست زیر چانه ام بگذارد ...

سرم را بالا بیاورد و بگوید :

حالا تو برایم بگو ....!!!!!!!

 

 

 

 

 

 

نایت اسکین

 

 

 

خیابان نیست

که از همان راهی که آمده ای بروی

بفهـــــــــــــــــــم

این لعنتی

اسمش دل است ....!!!!

 

 

 

 

نوشته شده در سه شنبه 17 مرداد 1391ساعت 3:21 AM توسط fahimeh9 نظر |
 

 

 چقدر سخت است

سخت ترین روزهای عمرت باشد

دیوانه شده باشی

از دیوانگی بزنی زیر خنده

و همه فکر کنند که خوشحالی

و اشک هایت را فقط تاریکی ببیند

آبی که صورتت را میشوید

و

.

.

خـداااااااااااااااااااااااااااااااایت

 

 

 حرف دل که گفتنی نیست ...!!!!

آدمش را میخواهد

به چشمهایت که نگاه کند

تا ته بغضت را میخواند ...

 

 

 

 

 دلـــــــم تــــــنــــــگ شـــــــــده برای عکس هایی که پاره کردم و سوزونـدمشون... برای

 

دفتر خاطراتم که مدتهاست دیگر چیزی در آن نمی نویسم... 

برای بـی خـیـالــی و آرامشی که مدتهاست که دیگر ندارمش... خنده هایی که دارم
فراموششان می کنم... ... و برای خودم که حالا دیگـر خیلی عوض شده ام..

 من در میان این قاب چه جایی دارم؟

من به جز یک عاشق دل مرده

چه نامی بر صفحه روزگار دارم؟

من چه در بر دارم؟

جز یک قلم و یک کاغذ

جز یک دل زخمی افسرده

که بیشتر به یک مرده ماند

شاید نصیبم از روزگار

بی وفایی و فراغ یار بود

شاید هم از همان اول

سرنوشتم شوم و نکبت بار بود!

 هرگز هیچ حسرتی در دنیا این چنین در چند کلمه جمع نشده است که:

او دوستم ندارد...

 از همه گذشتم به خاطر تو ، چشمهایم را بر روی همه بستم به عشق چشمهای تو


دیگر قلبم را به کسی ندادم به هوای داشتن یکی مثل تو...

 
 

 اگه کلید دلی رو نداری ، قفلش نکن...

اگه می خوای دروغ بگی، تو چشمهای کسی نگاه نکن....

اگه خداحافظی در پیشه،هرگز سلام نکن...

اگه می خوای رها کنی،پس عاشق نشو...

اگه کسی تو فکرته،پس به دیگری نگو دوستت دارم...

 

چه سخته تشییع عشق

بر روی شانه هاي 
فراموشی
چه سخته سپردن دل
به قبرستان جدایی
می دانی؟
پنجشنبه ای نیست
تا رهگذری
 

بر بی کسی ام فاتحه بخواند و اشک بریزد..

 

زیباست این زندگی با تو ، فقط با تو !

زیباست لحظه های عاشقی ، با تو ، تنها در کنار تو !
 
زیباست لحظه غروب ، با تو ، فقط به یاد تو !

 آن لحظه که با تو هستم ، بهترین لحظه زندگی ام است که دلم نمیخواهد آن لحظه

 بگذرد !

دلم میخواهد آن لحظه که در کنار تو هستم هیچگاه به پایان نرسد !

زیباست این زندگی در کنار تو ، فقط با عشق تو !

زیباست لحظه ای که در زیر باران قدم میزنم ، یا با تو و یا به یاد تو !

 این زندگی زیباتر از گذشته میگذرد چون با تو و عاشق تو هستم !

 این لحظه ها عاشقانه تر از همیشه میگذرد ، چون با تو و به یاد تو هستم !

 خوشبخت است این قلب عاشق من ، چون تنها تو را دوست دارد !

تنها تو را ، فقط تو را ، با تو می ماند ، عاشقانه می ماند و هیچگاه تو را تنها نمیگذارد !

میگویم دوستت دارم چون لایق این دوست داشتنی ، فقط تو لایق این عشق

  بی پایان منی !

 می گویم با تو می مانم ، عاشقتر از همیشه ، فقط با تو ، چون تنها تو سرپناه این قلب

عاشق منی !

عشق من و تو ماندگار است ، تا ابد ، برای همیشه ، فقط با هم ، تنها در کنار هم !


زیباست کلام عشق ، شیرین است لحظه های با تو بودن ، فقط با تو ، و آن قلب

 مهربان تو !

عشق من و تو برای همیشه در خاطره ها و یادها می ماند ، یک عشق ابدی و بی پایان !

لبخند عشق همیشه بر لبان من جاریست ، فقط با تو ، و به عشق تو !

 


پنج وارونه چه معنا دارد ؟!  

خواهر کوچکم از من پرسید   

من به او خندیدم   

کمی آزرده و حیرت زده گفت  

روی دیوار و درختان دیدم  

باز هم خندیدم   

گفت دیروز خودم دیدم پسر همسایه   

پنج وارونه به مینو می داد   

آنقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید   

بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم  

بعدها وقتی غم   

سقف کوتاه دلت را خم کرد   

بی گمان می فهمی   

پنج وارونه چه معنا دارد ...

 



دلتنگم برای تو ، زندگی ام فدای تو ، این قلبم هدیه ای ناقابل ، تقدیم به تو

نفس کشیدنم مدیون توام ، من گرفتار توام ، به خدا تا آخرین نفس وفادار توام !

سالهاست در انتظار آمدن توام ، تو را که دیدم قلبم لرزید ، بدجور عاشق توام !

باورم کن ، زندگی ام بسته به وجود تو هست

تپشهای قلبم همصدا با تپشهای قلب تو است

هر کس از من بپرسد میگویم او دنیای من است

اگر خواستند تو را از من بگیرند ،میگویم این تن ، بی او ، جنازه ی من است!

فدای تو ، دیگر از چه بگویم برای تو ، شکر میکنم آن خدای مهربان را

 که فرشته ای داد به من، به زیبایی چهره ماه تو

دلتنگم برای تو ، میتپد قلبم به عشق تو

 در انتظار لحظه دیدار ، تشنه ام برای بوسیدن لبهای تو

مینویسم شعری در وصف تو ، عاشقانه هایم را مینویسم به عشق تو

این هم حرف آخرم به تو ... دوستت دارم بیشتر از دوست داشتنهای تو

خیلی دوستدارم زندگیم

 



وقتی که قلبم ، همین قلبی که اینک عاشق است ، در گوشه ای تنها بود و خسته

وقتی که این احساس ، همین احساس آشنا ، پر از غم بود و در هم شکسته

نه ستاره ای بود در آسمان تاریکم و نه همدلی بود در دنیای تیره و تارم

وقتی که پرنده ی تنها بر روی شاخه ی خشکیده برایم میخواند شعر غم را

وقتی که چشمهای پر از اشکم عذاب میداد قلب تنهایم را

امیدی نداشتم به زندگی ، تصویر تنهایی را میدیدم با حالی پر از آشفتگی

حالا تو هستی و آسمانی پر ستاره

قلبم مثل گذشته تنها نیست ، نفس گرفته است دوباره

حالا تو هستی و دل پر از احساس من

تو در آن طوفان پر از درد شدی یک قایق نجات برای من

حتی یک لحظه فکر نبودنت مرا عذاب میدهد

نمیخواهم روزی بی تو باشم ، تو نباشی و من دوباره تنها باشم

نمیخواهم ، نمیتوانم ، محال است بی تو زنده باشم

این قلب عاشقم ، همین قلبی که اینک به امید تو می تپد

به من نوید روزهای شیرین با تو بودن را میدهد

به امید آن روزها نشسته ام

من که به تنها آرزویم رسیده ام

خودم را در کنار تو بر روی قاب سفید زندگی کشیده ام

همیشه در کنارتم عشقم

 


آغوش تو گناه نیست

من در آغوش تو آرامش یافته ام

که هیچ گناهی با آرامش مانوس نیست

آغوش تو گناه نیست

من در آغوش تو امنیت را احساس کرده ام

که در هیچ گناهی امنیت محسوس نیست

آغوش تو گناه نیست

من در آغوش تو تمام زیبایی را لمس کرده ام

که در هیچ گناهی زیبایی ملموس نیست

پس امانم بده

که تا ابد در دل این زیبایی

 


 

براي تويي كه تنهايي هايم پر از ياد توست

برايتويي كه قلبم منزلگه عشق توست

برايتويي كه احساسم از آن وجود نازنين توست

برايتويي كه تمام هستي ام در عشق تو غرق شد

برايتويي كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است

برايتويي كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردي

برايتويي كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردي

برايتويي كه يك لحظه دوري ات برايم مثل يك قرن است

برايتويي كه سكوتت سخت ترين شكنجه ی من است
 
 
 برای تو که یکی یک دونه ی قلب منی

 

 

 

 

 

بوسه آغازی برای ما شدن.


لحظه ای با دلبری تنها شدن.


بوسه آتش میزند بر جسم وجان

 

 

بوسه یعنی عشق من ، با من بمان

 نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند

 

 
مثل آسمانی که امشب می بارد....

 

 


و اینک باران

بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
 

و چشمانم را نوازش می دهد
 

تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم

 

 



  میگن هیچ عشقی تو دنیا

مثل عشق اولی نیست

میگذره یه عمری اما

از خیالت رفتنی نیست

داغ عشق هیچکی مثل

اون که پس میزنتت نیست

چه بده تنهاشی وقتی

هیچ کسی هم  قدمت نیست

 چقده سخت بدونی

 

اون که میخوایش نمیمونه

 

 

 

 

که دلش یه جای دیگس و

 

همه وجودش مال اونه

چه بده برای اونکه

جون میدی غریبه باشی

 

بگی میخوام با تو باشم

 

بگه میخوام که نباشی

 

 

 



 


 چه سخت ..

هم پاییز باشد ! ...

هم ابر باشد ! ...

هم باران باشد ! ...

هم خیابان ِ خیس باشد ! ...

امـــــا...

نه تـــــو باشی ...

نه دستی برای فشردن باشد ...

نه پایی برای قدم زدن باشد ...

و نه نگاهـــی برای زل زدن ....

 

تعداد صفحات : 15