رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
♥
با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی
♥
و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند
♥
و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی
♥
به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد
♥
و تا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید
♥
بانوی دریای من
♥
کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت
♥
کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت