عکس و مطالب عاشقانه بسیار زیبا | Clip2Ni

غزل

دلم می خواست غزل صدایت کنم
تا شعری نو در چشم ها نوشته شود
تاریک تر از همیشه
راه به خانه نمی برم
و حکایت دستهای من و شانه های تو
... منسوخ ترین افسانه روزگار می شود
در حجم اندوهی که ریشه کرده در واژه ها
قصیده ی آغوش تو شکل می گیرد
و تکرار نام تو از زبان من،
عاشقانه ترین ترانه ی دنیاست که فراموش می شود
نگاهت را به شعرم بفرست
تا لبانم به طعم غزل شود...