پسر: نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم
پدر: اما دختر مورد نظر من ، دختر بیل گیتس است
پسر: آهان اگر اینطور است ، قبول است
پدر به نزد بیل گیتس می رود و می گوید:
پدر: برای دخترت شوهری سراغ دارم
بیل گیتس: اما برای دختر من هنوز خیلی زود است که ازدواج کند
پدر: اما این مرد جوان قائم مقام مدیرعامل بانک جهانی است
بیل گیتس: اوه، که اینطور! در این صورت قبول است
بالاخره پدر به دیدار مدیرعامل بانک جهانی می رود
پدر: مرد جوانی برای سمت قائم مقام مدیرعامل سراغ دارم
مدیرعامل: اما من به اندازه کافی معاون دارم!
پدر: اما این مرد جوان داماد بیل گیتس است!
مدیرعامل: اوه، اگر اینطور است، باشد
و معامله به این ترتیب انجام می شود ................
چیزهایی بدست آورید. اما باید روش مثبتی برگزینید!



تو رو به خدا بعد من مواظب خودت باش
گريه نكن آروم بگير به فكر زندگيت باش
غصم میشه اگه بفهمم داري غصه مي خوري
شكايت از كسي نكن با اينكه خيلي دلخوري
دلت نگيره مهربون عاشقتم اينو بدون
دلم گرفته مي دوني ازهم جدا كردنمون
دل نگرونتم همش اگه خطا كردم ببخش
بازم منو به خاطر تموم خوبيات ببخش
منو ببخش منو ببخش
اصلا فراموشم كن و فكر كن منو نداشتي
اين جوري خيلي بهتره بگو منو نخواستي
بروبگو تنهايي روخيلي زياد دوسش داري
اگه تو تنها بموني با كسي كاري نداري
دلت نگيره مهربون عاشقتم اينو بدون
دلم گرفته مي دوني ازهم جدا كردنمون
دل نگرونتم همش اگه خطا كردم ببخش
بازم منو به خاطر تموم خوبيات ببخش
منو ببخش منو ببخش
برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست...
برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست ...
برای تویی که احسا سم از آن وجود نازنین توست ...
برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...
برای تویی که چشمانم همیشه به راه تو دوخته است...
برای تویی که مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاک خود کردی...
برای تویی که وجودم را محو وجود نازنین خود کردی...
برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است...
... تویی که سـکوتـت سخت ترین شکنجه من است برای
برای تویی که قلبت پـا ک است ...
برای تویی که در عشق ، قـلبت چه بی باک است...
برای تویی که عـشقت معنای بودنم است...
برای تویی که عـشقت معنای بودنم است...
برای تویی که غمهایت معنای سوختنم است...
برای تویی که آرزوهایت آرزویم است...
بي آنكه بخواهم تمام شدي...
همانطور بي آنكه بخواهم تمام من شده بودي!!!
همیشه شیرین نباش..
فرهادگاهی باید طعمی دیگر را بچشد.....
آنقدر دوست داشتنى هستى ،
که ایستاده هم به دل مى نشینى . . .
وقتی آغوشت را به روی آرزوهايم باز می كنی
آنقدر مجذوب گرمای وجودت می شوم
كه جز آرامش آغوشت
تمام آرزوهای خواستنی ديگر را از ياد می برم...
دوستت دارم !
فقط همين!
گفته باشم ؟!
من درد میکشم . . .
تو اما . . .
چشمهایت را ببند !
سخت است بدانم میبینی و بی خیالی . . .
++++

صـدای مـردانه ات دلم را میلرزاند
گوش هایم همیشه به انتظار شنیدن حرف هایت می نشیند . . .
دسـتان بزرگ و قوی ات
مـرا یاد یک واژه می اندازد
و آن هم ” امـنیت ” است . . .
آغـوشت همچون دریـایی پـر تلاطم است
و مـن
چـقدر غـرق شدن در این دریـا را دوست دارم . . . !
تـ ـو فـقط مـرد من بـمان
و مـن
هـم قـول میدهم تا ابـد
بـانوی تـمام لحظاتت باشم . . .
پس چه شد آن مستی؟
همه که می گفتید تو اگر مست شوی
دردهایت
ناله هایت
یک به یک ، از پی هم
خواهند رفت
و نخ سیگارت، بعد مستی
همچو بالیست برای پرواز
آه . این مستی هم
گرهی از گرهم باز نکرد
بال پرواز مرا سیگار هم باز نکرد
قرارمان یک مانور کوچک بود…
قرار بود تیرهای نگاهت مشقی باشد…
اما ببین،
یک جای سالم بر قلبم نمانده است…!

ﺭﻓﯿـــــﻖ !!...
ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻣُﺮﺩﻡ ...
ﺩﯾﺪﯼ ﺗﺎﺑﻮﺗﻢ ﺭﻭ ﺷﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﻪ !!...
ﻭﻟﯽ ﻧﻤﯿﺎﻡ ﭘﺎﺋﯿﻦ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﮕﯿﺮﯾــــﺎ !!!...
ﺣﻠــﺎﻝ ﮐﻦ !!...
ﻗــــﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ ...
ﺑــﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﻮﻝ ﻣﯿـــﺪﻡ ﻫﻤﯿﻦ ﯾــﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﺯﺕ ﺑﺎﻻﺗﺮ
ﺑﺎﺷﻢ !!...
ﺑﻌﺪﺵ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻤﯿﺸــــﻪ ﺧﺎﮎ ﭘـــﺎﺗﻢ !!...
ﻫﻤﯿﺸﻪ !!...
اگر مردم روی سنگ قبرم بنویسید:
بی کس بود........... اماکسی را بی کس نکرد!
تنها بود.............اماکسی را تنها نکرد!
دلشکسته بود............................ اما دلی رانشکست!
شاید بد بود.......................... امابد کسی را نخواست!
از چوپان پیری پرسیدند چه خبر؟؟؟؟بالحنی تلخ گفت بره ای را که تا دیروز نوازش میکردم گرگ شد....