نفس عشق....

 



وقتی که قلبم ، همین قلبی که اینک عاشق است ، در گوشه ای تنها بود و خسته

وقتی که این احساس ، همین احساس آشنا ، پر از غم بود و در هم شکسته

نه ستاره ای بود در آسمان تاریکم و نه همدلی بود در دنیای تیره و تارم

وقتی که پرنده ی تنها بر روی شاخه ی خشکیده برایم میخواند شعر غم را

وقتی که چشمهای پر از اشکم عذاب میداد قلب تنهایم را

امیدی نداشتم به زندگی ، تصویر تنهایی را میدیدم با حالی پر از آشفتگی

حالا تو هستی و آسمانی پر ستاره

قلبم مثل گذشته تنها نیست ، نفس گرفته است دوباره

حالا تو هستی و دل پر از احساس من

تو در آن طوفان پر از درد شدی یک قایق نجات برای من

حتی یک لحظه فکر نبودنت مرا عذاب میدهد

نمیخواهم روزی بی تو باشم ، تو نباشی و من دوباره تنها باشم

نمیخواهم ، نمیتوانم ، محال است بی تو زنده باشم

این قلب عاشقم ، همین قلبی که اینک به امید تو می تپد

به من نوید روزهای شیرین با تو بودن را میدهد

به امید آن روزها نشسته ام

من که به تنها آرزویم رسیده ام

خودم را در کنار تو بر روی قاب سفید زندگی کشیده ام

همیشه در کنارتم عشقم

 


آغوش تو گناه نیست

من در آغوش تو آرامش یافته ام

که هیچ گناهی با آرامش مانوس نیست

آغوش تو گناه نیست

من در آغوش تو امنیت را احساس کرده ام

که در هیچ گناهی امنیت محسوس نیست

آغوش تو گناه نیست

من در آغوش تو تمام زیبایی را لمس کرده ام

که در هیچ گناهی زیبایی ملموس نیست

پس امانم بده

که تا ابد در دل این زیبایی

 


 

براي تويي كه تنهايي هايم پر از ياد توست

برايتويي كه قلبم منزلگه عشق توست

برايتويي كه احساسم از آن وجود نازنين توست

برايتويي كه تمام هستي ام در عشق تو غرق شد

برايتويي كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است

برايتويي كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردي

برايتويي كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردي

برايتويي كه يك لحظه دوري ات برايم مثل يك قرن است

برايتويي كه سكوتت سخت ترين شكنجه ی من است
 
 
 برای تو که یکی یک دونه ی قلب منی

 

 

 

 

 

بوسه آغازی برای ما شدن.


لحظه ای با دلبری تنها شدن.


بوسه آتش میزند بر جسم وجان

 

 

بوسه یعنی عشق من ، با من بمان

 نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند

 

 
مثل آسمانی که امشب می بارد....

 

 


و اینک باران

بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
 

و چشمانم را نوازش می دهد
 

تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم

 

 



  میگن هیچ عشقی تو دنیا

مثل عشق اولی نیست

میگذره یه عمری اما

از خیالت رفتنی نیست

داغ عشق هیچکی مثل

اون که پس میزنتت نیست

چه بده تنهاشی وقتی

هیچ کسی هم  قدمت نیست

 چقده سخت بدونی

 

اون که میخوایش نمیمونه

 

 

 

 

که دلش یه جای دیگس و

 

همه وجودش مال اونه

چه بده برای اونکه

جون میدی غریبه باشی

 

بگی میخوام با تو باشم

 

بگه میخوام که نباشی

 

 

 



 


 چه سخت ..

هم پاییز باشد ! ...

هم ابر باشد ! ...

هم باران باشد ! ...

هم خیابان ِ خیس باشد ! ...

امـــــا...

نه تـــــو باشی ...

نه دستی برای فشردن باشد ...

نه پایی برای قدم زدن باشد ...

و نه نگاهـــی برای زل زدن ....

 

 در گفتن و شنیدن جملہ ی "دوستت دارم" چہ رازے نہفتہ است؟!

 

کہ کسے کہ میگوید عاشقتر میشود و کسے کہ میشنود بےتفاوت تر..

 

.

 نگران نباش حال دلم خوب است ....

آرامــــــــــــــــ .......

گوشه ای نشسته و رویاهایش را به خاک می سپارد....!

 


ادامه مطلب...
 

 

هـــمــیــشــه نــــه

ولــــی گـــاهـــی

مــیــان بـــودن و خـــواســتـن

فـ ـاصـلــه مـــی اُفــتــد

وقـ ـتــهــایـــی هـــســت کـــه

کــســی را بـــا تــمـــام وجــــود میخواهــــی

ولــــــی نــــبـــــــایــــد کــنـــارش بــــاشـــی


 

  آمدنت را یادم نیست

بی صدا آمدی

بی آنکه من بدانم

بی اجازه ماندی

بی آنکه من بخواهم!

اما اکنون،

با ذره ذره وجودم

ماندنت را امنا می کنم.
در قلبم بمان که ماندنت را سخت دوست دارم!!!







چقدر پر می کشد دلم ...!

به هوای تـــــو!

انگار تمام پرنده های جهان در قلبم آشیانه کرده اند............







از تو دلگیر نیستم!!!

از دلم دلگیرم

که نبودنت را صبورانه تحمل میکند...........






چقدر دورتر از احساسم ایستاده ای

آنجا که تو ایستاده ای

صدای مرا هم نمی شنوی

.

.

چه برسد به دلتنگی.. .





 

 

  می اندیشم زندگی رویاییست و بال و پری دارد به اندازه عشق. 
بیاندیش که اندازه عشق در زندگیت چقدر است؟ 
آثار عشق در کجای زندگیت است؟ 

 

باز در کلبه تنهایی خویش

عکس روی تو مرا ابری کرد

عکس تو خنده به لب داشت ولی

اشک چشمان مرا جاری کرد.

 یک پیاده رو...


یک هوای بعد از باران...

یک تو...

یک دستت...

جفت لبهایت...

پیاده رو را به آتش میکشم...
 

تعداد صفحات : 15